امیرعلی خان ماامیرعلی خان ما، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
امیرمهدی خان ماامیرمهدی خان ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

شاهزادهای خونه ما

عکس شاهزاده من

عسل مامان سلام چند روز پیش با بابایی رفته بودیم سونوگرافی.با اینکه این اولین سونوگرافی شما نبود و من و بابایی قبل از این همه شما رو زیارت کرده بودیم اما بازم کلی ذوق داشتیم ببینیم که وروجک مون در آستانه ورود به هشت ماهگی چه شکلی شده به نظر من که خیلی خیلی شبیه پدرت هستی عزیزم                                         البته بازم مثل دفعه پیش دست مبارک رو از روی صورت تون بر نداشتید و بازم آقای کتر نتونست یه عکس تمام رخ از شما برای ما بگیره با کلی زحمت عکسای بالا رو انداخت ولی خوب عیبی نداره اینم غنیمته       ...
25 ارديبهشت 1393

روز پدر

                                                                سلام عشق مامان   امروز یه روز خیلی خاص,آخه امروز ولادت امام علی(ع) و روز مرد. امام علی امام اول ما شیعه هاست که بهشون ارادت خاصی داریم و اسم شماهم به این دلیل امیرعلی شد که مامانی نظر کردند که اگه نی نی کوچولوش سالم به دنیا بیاد اگه آقا پسری بود اسمش رو علی بزاریم که خیلی جالب که چند نفر از بستگان نزدیک مون هم که مشرف شده بودند نجف تو حرم آقا همین نظر رو کرده بودند.گفتم نجف یاد آقاجون افتادم آخه الان نجف هستن ...
23 ارديبهشت 1393

برای پسرم

پسرک مامان بالاخره موفق شدم عکسای سیسمونیت رو بزارم  اما هنوز عکسای روز جشنت مونده;از مامانی دلگیر نشو این روزا سرم خیلی شلوغه.درس و دانشگاه از یه طرف کارآموزی هام هم از طرف دیگه کل وقتم رو اشغال کرده.اگه دقت کرده باشی تو سیسمونیت وسایل دخترونه هم هست که عزیز جون اونا برای خواهر آیندت گذاشته خلاصه عزیز و آقاجون برات سنگ تموم گذاشتن.دستشون حسابی درد نکنه اگه بدونی تک تک شو با چه ذوقی برات خریدن.اینجا همه منتظر  اومدن شما گل پسری هستن.هر روزی که تو بیمارستان مادری زایمان می کنه و نوزادش رو بغلش میزاریم با وجود اون همه دردی که داره و اون همه سختی که کشیده تا فرزندش به دنیا بیاد اما همین که فرزندش رو دراغوش میگیره انگار همه چیز از یاد...
12 ارديبهشت 1393

روزهای پر تلاش

سلام پسر مامان این چند روز خیلی خیلی سرمون شلوغ بود آخه عزیزجون و آقاجون سیسمونی شما رو آورده بودند و ما کلی مشغول چیدن وسایل ها و تدارک جشن سیسمونی شما بودیم و حتما سرم که خلوت شد عکساش رو برات میذارم.آقاجون این روزا نیست رفتن نجف برای کمک به ساخت صحن جدید برای حرم امام علی وقرار کلی برای سلامتی شما دعا کنه که انشاالله سالم به دنیا بیای عزیز دلم وعزیزجون این روزا تنها مونده.کوچولوی من نمی دونی همه چقدر تو جشن شما خوشحال بودند و از دیدن وسایل های شما ذوق زده بودند و کلی برای شما یادگاری های قشنگ نوشتند به امید روزی که شما به دنیا بیای و اونها رو بخونی.
6 ارديبهشت 1393
1